سفارش تبلیغ
صبا ویژن
love magic

چشم ، نشستنگاه را چون رشته سر بند است چون خواب در چشم آید بند بسته بگشاید . [ و این از استعاره‏هاى شگفت است . گویى نشستنگاه را به آوند و چشم را به سر بند همانند فرموده و چون سربند بگشاید آنچه در آوند است برون آید ، و این سخن در گفته مشهورتر و ظاهرتر از سخنان پیامبر ( ص ) است و گروهى آن را از امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته‏اند و از جمله گفته مبرد است در کتاب مقتضب در باب لفظ به حروف و ما در کتاب خود که مجازات آثار نبوى نام دارد از این استعاره سخن گفته‏ایم . ] [نهج البلاغه]

u کل بازدیدها : 20120

u بازدیدهای امروز : 14

u بازدیدهای دیروز : 0

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

دوشنبه 84/4/6 ساعت 8:38 عصر

i بعد از مدتها!!!

سلام بعد از مدتها سلام!!! .... خیلی دلم برای وبلاگم تنگ شده بود ...به سلامتی کارنامه ام رو گرفتم... وقتی مامانم میخواست بره کارنامه ام رو بگیره گفتم مامان یادت نره لوح تقدیرم رو هم بگیری! ....اخه ما هنوز عین کوچولوها خودمون نمیتونیم کارنامه بگیریم باید بزرگتر خودمون رو ببریم!.. حالا بذارین بگم چی شد! .. من سال قبل که اول دبیرستان بودم به دلیل شریتم توم اول به مقام رفیع کسب نمره انضباط 16 نایل شدم!.. مامانم اول ندید ولی بعد که دید دوتا شاخ خوشگل روی سزش سبز شد!!.. نازیکا این چیه ما تو فامیل یه همچین معدلی سراغ نداشتیم حتی دادشت با اون شیطنتت! .. و به اون هایی که باور نکردن بگم به جان شریف خودم قسم راست بود.. و تازه این اول ماجرا بود!.. تازه فهمیده بودم چه جوری شیطنت کنم و خانوم قتاحی( ناظم ما بود) نفهمه!.. کل سوراخ صمبه های مدرسه رو کشف کرده بودم... ترم اول هر کاری میکردم میفهمید ولی ترم دوم با اینکه80 درصد کارهای من رو ندید باز هم نمره انضباط 18 داد که جمعش شد 17.. هیچی مدرسه جدیدم( چون میخواستم هنرستان بخونم مدرسه ام رو عوض کرده بودم) گیر داد که این نمره نضباط چیه منم همیچنی خودم رو زده بودم به کوچه علی چپ و مظلوم شده بودم که خودم خنده ام گرفته بود و اونها با این قیافه یه همچین نمره انضباطی رو باور نمیکردن!...

هیچی با کلی حرف و نامه از مدرسه قبلیم راضی به ثبت نامم شدن.. اقا تصمیم گرفتم بچه مثبت بودم ولی مگه میشد ..اون همه بچه ی پر نشاط رو ببینم و اروم باشم؟ ...  هیچی اون ترم یعنی ارم اول امسال همه ی دوستهای قبلیم که زلزله بودن اروم شدن و انضباطشون 20 شد ولی من با توجه به این که صحرایی ( ناظمم) هیچوقت از کار هام چیزی نفهمید به من 18و نیم داد!.. با تعجب رفتم پیشش گفتم خانوم صحرایی این چیه من که کاری نکردم گفت درسته من چیزی ندیدم ولی صورتت شیطونه محاله کاری نکرده باشی ولی خوب من ندیدم !.. هیچی ایشون ندیده و با علم غیب نمره میداد ولی پر بیراه هم نمیگفت ها!... اقا ترم دوم گفتم این که به من نمره نضباط خوب بده نیست واسه همین تصمیم گرفتم بیشتر شیطنتت کنم!.. بالای سر هر کلاس تابلویی متصل بود و نام اون رو نشون میداد من وسحر و ناهید و نیلوفر توی مدرسه واسه کلاس ریاضی مونده بودیم و چون هنوز نیومده بود بیکار بودیم.. صحرایی هیچ اطلاعی از جای کلاس ها نداشت و بعد از اون همه مدت هم فقط میتونست از تابلوی کلاس ها اون ها رو تشخیص بده!.. این شد که یه فکر بکر رقت تو جلدومون ... عین مستربین توی این راهرو میرفتیم و غایم میشدیم و تابلو ها رو عوض میکردیم . نمیخواستیم کسی بفهمه !.. اخ که چه صفایی میکردم همیشه این روز ها که کلاس داشتیم بعد از مدتی اقای احمدی(بابای مدرسمون) چون ما رو خیلی دوست داشت برامون چایی میاورد... هیچی فردا شد و ما از خیال تابلو ها اروم و قرار نداشتیم تا اینکه وقتی من و سحر برای خوردن اب از معلممون اجازه گرفته بودیم توی راهرو خانوم صحرایی رو با یه اقا دیدم!... یه هو رنگ از سحر پرید!.. با تعجب گفتم چته سحر؟!.. گفت این اقاهه مامور اموزشو پرورشه اگه صحرایی به خاطر جا به جا شدن تابلوها اشتباه بره و اون مرد بفهمه میدونی چی میشه؟!!. .. من و سحر در حال سکته زدن بودیم... این اقا مثل اینکه خیلی این جا میومد چون دیده بودمش... مدرسه ی ما تازه ساخت بود و اون ها هم منتظر اشتباه!... که با کار ما خوب بهونه ای دستشون میوفتاد!... هیچی صحرایی وقتی وارد به قول تابلو کلاس 2/3 گرفیک شد دید اون جا یه جای دیگه ست مرد صحرایی رو مشکوک نگاه میکرد!.. صحرایی عصبانی بود و چند تا کلاس رو دید و فهمید نام تبلو ها عوضیه!... کارد میزدی خونش در نمی یومد مخصوصا که مرد هم کلی داد و قال راه انداخته بود ... صحرایی دنبال مقصر بود و ما 4 تا عین بید میلرزیدیم!... خیلی روز باحالی بود نه ما به دست صحرایی افتادیم نه اون تونست بفهمه!... سال خوبی بود ببخشید ستون رو هم درد اوردم ! راستی معدلم 17 شد ها ( دست دست)


نوشته شده توسط: نازیکا

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

امروز تازه تر از دیروز!
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

love magic

********************

:: لینک به وبلاگ ::

love magic

********************

:: آرشیو ::

زمستان 1384
تابستان 1384
بهار 1384

********************

:: دوستان من ::


********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ